- شبکه دار
- هر چیزی که دارای شبکه باشد آنچه که روزنه های شبکه مانند داشته باشد
معنی شبکه دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه بر اندام آبله دارد
ذاکر، عابد و متذکر، مستغفر
نگهبان و مربی مرغان شکاری، صیاد
Forked
раздвоенный
gegabelt
роздвоєний
rozwidlonny
bifurcado
biforcato
bifurcado
fourchu
vertakt
शाखायुक्त
bercabang
متشعّبٌ
แยกออก
শাখাযুক্ত
شاخہ دار
شاه استوار
پرخور، ویژگی کسی که شکم بزرگ دارد
گنبدی گنبد دار بر آمده آنچه دارای قبه باشد، پشت برآمده محدب
آنچه که دارای لبه و کناره باشد، یا کلاه لبه دار. کلاهی که دارای آفتاب گردانست
دارای لکه داغ دار
دارای لکه، داغدار
لکه دار شدن: دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن
لکه دار کردن: ایجاد کردن لکه، کنایه از کسی را متهم و بدنام کردن
لکه دار شدن: دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن
لکه دار کردن: ایجاد کردن لکه، کنایه از کسی را متهم و بدنام کردن
آنچه دارای لبه باشد
Smeared, Spotted, Spotty, Stained